شما عضو چند شبکه اجتماعی هستید؟ چند اپلیکیشن پیام‌رسان در موبایل خود نصب کرده‌اید؟ در چند کانال تلگرام حضور دارید؟ روزانه چقدر از وقت‌تان را در گروه‌های مختلف شبکه‌های اجتماعی و مسنجرها صرف می‌کنید؟ چقدر از اخبار پیرامون‌تان به وسیله این شبکه‌ها مطلع می‌شوید؟ چقدر به این خبرها اعتماد دارید؟ تا به حال چند خبر […]

شما عضو چند شبکه اجتماعی هستید؟ چند اپلیکیشن پیام‌رسان در موبایل خود نصب کرده‌اید؟ در چند کانال تلگرام حضور دارید؟ روزانه چقدر از وقت‌تان را در گروه‌های مختلف شبکه‌های اجتماعی و مسنجرها صرف می‌کنید؟ چقدر از اخبار پیرامون‌تان به وسیله این شبکه‌ها مطلع می‌شوید؟ چقدر به این خبرها اعتماد دارید؟ تا به حال چند خبر درست در این شبکه‌ها دیده‌اید؟ اصلاً تا به حال به پاسخ این سؤال‌ها فکر کرده‌اید؟

درباره پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی دیگر چه نظری دارید؟  احتمالاً پاسخ‌ خیلی‌ها «بسیار زیاد» است. خب پس چرا گلایه می‌کنید؟ ایراد کار کجاست؟ حکایت این است که استفاده از تکنولوژی‌های موجود در زندگی‌های روزمره ما مشروط است. یعنی استفاده از آنها بلاشرط نیست که هر جوری خواستیم مورد استفاده‌شان قرار بدهیم. مشروط به چه چیزی؟ به اینکه جهت استفاده از آنها درست است یا نادرست. مشکل ما با اعتماد کردن و نکردن به اخبار و اطلاعات داخلی این فضاست. باید بپذیریم که یکی از مشکلات غیرقابل انکار این روزها همین شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها، البته نه خود این شبکه‌ها و کارکردهای خوبی که می‌توانند داشته باشند، بلکه اخبار جعلی و دروغ بسیاری است که در آنها رد و بدل می‌شود. آنقدر هم حجم این پیام‌ها بالاست که واقعاً تشخیص سره از ناسره در آنها بسیار سخت خواهد بود. همین حالا اگر نگاهی به اپلیکیشن تلگرام گوشی همراه‌تان بیندازید، بیشتر شما صدها پیام خوانده نشده در کانال‌ها و گروه‌ها دارید که هیچ وقت هم آنها را نخواهید خواند. این همان شلوغی است که عرض کردم و این همان فرصتی است که شما هیچ‌وقت نخواهید داشت. این هفته در صفحه «داستان زندگی» سراغ داستان همین خبرهای جعلی پیرامون‌مان رفته‌ایم. این چند روایت از این ماجرا پیش روی شماست.
دردسری به نام فیک نیوزِ ناخواسته
جواد رسولی
 پدیده‌ای که امروز به اسم فیک نیوز یا خبر قلابی می‌شناسیم، اصلاً چیز تازه‌ای نیست، در تاریخ رسانه و روزنامه نگاری عمر و سابقه طولانی دارد و لااقل به قرن هجدهم  برمی گردد. سال ۱۸۳۵ روزنامه نیویورک سان گزارشی از «ساکنان ماه» برای مخاطبانش منتشر کرد که سراسر تخیلی بود ولی از سوی مخاطبان باور شد. این کار بعد از آن به شکل‌های مختلف و با صورت‌های گوناگون در تاریخ مطبوعات تکرار شد و بارها باعث فریب مخاطبان اخبار شده است.
یک تفاوت بسیار زیاد فیک نیوز در گذشته و امروز اما به تغییر بزرگی بازمی گردد که در تکنولوژی و نوع رسانه‌ها رخ داده است. یک خبر جعلی منتشر شده در یک روزنامه در اوایل قرن بیستم، در نهایت مخاطب محدودی داشت. توزیع روزنامه‌ها و مجلات و رساندن آن به دست مخاطبان کار پر زحمت، پر هزینه و دشواری بود. امروز اما با وجود شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای پیام رسان و همین‌طور از طریق گوشی‌های موبایل، اخبار به سادگی و با گستردگی حیرت‌آوری به مخاطبان می‌رسد و برای همین هم سطح تأثیرگذاری آنها به همین نسبت گسترده و قدرتمند است.
اگرچه درباره فیک نیوزها حرف‌های زیادی می‌شود زد و هشدارهای بسیاری هم می‌شود داد (که به احتمال زیاد دوستان دیگر در یادداشت هایشان درباره این‌ها حرف زده اند) می‌خواهم اینجا در این یادداشت به یک وجه به نظرم مغفول مانده از این پدیده بپردازم. این وجه خاص مربوط می‌شود به خود اهالی رسانه و بعضی خبرنگاران که در واقع راویان اخبار برای مخاطبانشان هستند. فیک نیوز خیلی وقت‌ها ابزاری برای فریب افکار عمومی و به دست گرفتن کنترل و هدایت ذهن‌ها به سمت موضوعی خاص است. اما گاهی هم برعکس، نتیجه ندانم کاری و بی‌تجربگی افرادی است که هنوز درک درستی از رسانه و مسئولیت کار در آن ندارند. فیک نیوز ناخواسته، وقتی شکل می‌گیرد که یک خبرنگار، دور از تجربه حرفه‌ای و مسئولیت‌پذیری و بدون اینکه تسلط کافی روی موضوع خبر یا گزارش اش داشته باشد، صرفاً بر اساس درک شخصی‌اش از گفته یک شخصیت، یا حضور در یک مکان، بدون کنترل کردن راستی و درستی آنچه که دارد گزارش می‌دهد با منابع دیگر، چیزی را منتشر می‌کند. بعد از انتشار معلوم می‌شود خبرش دقیق نبوده اما دیگر برای اصلاح دیر شده و خبر آنقدر در فضای مجازی بازنشر شده است که به‌عنوان «واقعیت» مورد پذیرش قرار گرفته. نمونه این قبیل خبرها را در موقعیت‌های بحرانی زیاد دیده‌ایم. مثل تجربه رسانه‌ای دردناک حادثه پلاسکو که در آن افرادی با عنوان خبرنگار، صرفاً برای تولید محتوایی هیجان انگیز که باعث دیده شدن یک رسانه یا یک شخص می‌شود، خبرهایی را منتشر کردند که بعدها معلوم شد درست نیستند. یک دلیل انبوه تکذیبیه‌هایی که در آن چند روز می‌دیدیم هم همین بی‌مسئولیتی در انتقال خبر و فقدان وسواس کافی برای رساندن آمار و اطلاعات درست بود. نظیر این آشوب و موج اخبار قلابی را در حادثه زلزله کرمانشاه نیز دیده بودیم.
یکی از نمونه‌های اخیر فیک نیوز ناخواسته، نقل مخدوش و نادرستی بود که از یک نامه رهبری به رئیس مجلس منتشر شد؛ نقلی که در آن عنوان شده بود «ساختار کشور در چهار ماه اصلاح شود». چنین چیزی البته برای خبرنگاری که هم عقل سلیم دارد و هم می‌تواند آن را با منابع خبری مختلف چک کند، نمی‌تواند خبر قابل اعتمادی باشد. اما اتفاقی که رخ داد درست برعکس بود. از روی بی‌مسئولیتی و به‌دلیل شتاب برای رساندن خبر زودتر از رقبای داخلی و خارجی، چنین عبارت عجیبی به‌عنوان خبر در بعضی خبرگزاری‌ها و در پیام رسان‌ها منتشر شد و در نتیجه رسانه‌های فارسی زبان خارجی هم از آن سوءاستفاده کردند و چند ساعت بعد، وقتی خبر اصلی مبنی بر دستور اصلاح «ساختاربودجه کشور» منتشر شد، دیگر برای همه چیز دیر شده بود و آن عبارت عجیب اولیه به‌عنوان خبر اصلی به افکار عمومی و خوانندگان خبر شکل داده بود.
هر خبرنگاری بدون تعهد حرفه‌ای و وسواس کاری می‌تواند بسرعت و به سادگی تبدیل به یک تولید‌کننده فیک نیوز شود. این دامی است که بر سر راه همه فعالان این مسیر گسترده شده است و البته که در این متن کوتاه، مجالی برای صحبت از دسته دیگری از تولیدکنندگان فیک نیوز، که به عمد و بر اساس پروژه‌های رسانه‌ای از پیش طراحی شده دست به آن کار می‌زنند نبود. توصیه جدی و اساسی به همه تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان اخبار بخصوص در رسانه‌های دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی می‌تواند این باشد: مطلقاً به هیچ خبری اعتماد نکنید. مطلقاً هیچ نام مشهوری را دلیل درست بودن یک ادعا قلمداد نکنید و همیشه هر خبری را تا جایی که فرصت دارید، با چندین منبع دیگر چک کنید.
زایش زیست‌بوم گمراهی در فضای سایبری
پدرام الوندی
  پانزده سال قبل‌تر، اینترنت ابزاری بود برای افق‌گشایی در همه عرصه‌ها. تازه وارد بود و به همان اندازه‌ای خوش‌بینی برای آینده‌اش وجود داشت که زمانی با آمدن رادیو و روزگاری با آمدن تلویزیون درباره اثرات مثبت فناورانه آن‌ها، بسیاری خوش‌بین بودند. به‌عنوان ابزاری برای بازتعریف حوزه عمومی و بسط فضای گفت‌وگویی به آن توجه می‌شد و ظرفیت‌های جدیدی که برای بازتاب دادن صداهای جدید ایجاد می‌کرد همه را به وجد آورده بود.
ظهور اینترنت و همه‌گیری آن، اکوسیستم خبر را بیش از هرجای دیگری متحول کرد. خبرپراکنی به حرفه‌ای عمومی تبدیل شد و تولید خبر از انحصار تحریریه‌ها درآمد. حدود سال ۱۳۸۵ شمسی بود که برای اولین‌بار واژه روزنامه‌نگاری شهروندی را از رفیقی اهل فن شنیدم. واژه تازه‌یاب بود و هنوز در متون فارسی جایی نداشت. دوگانه‌ای جذاب که قبل از اینترنت معنایی نمی‌یافت. شهروندان با ابزارهای ساده همان‌روزها مانند وبلاگ‌ها، پادکست‌ها و ابزارهایی مانند یاهوچت و تورنت و ویکی قدرتی یافته بودند.
به جای مخاطب، صحبت از کاربران بود. مخاطب فعال ارزش یافته بود و تحریریه‌های بزرگ نیز به تکاپوی تحول افتاده بودند. ساختار متکثری که اینترنت به اکوسیستم خبر داد، درهای بسیاری را گشوده بود. حجم بالای اخبار و اطلاعاتی که مانند گذشته، استانداردهای عام روزنامه‌نگاری حرفه‌ای را ندارند باعث شده تا شبه‌خبرها و ضدخبرها، خبرهای جعلی، خبرهای یک‌سویه، دنیایی از اظهارنظرهای شخصی و داده‌ها و اطلاعات و اسناد، واقعیت‌ها و شبه‌واقعیت‌ها پیش‌روی کاربر-مخاطبان در این فضای جدید قرار گیرد و امکان تشخیص سره از ناسره در میان آنها بسیار دشوار شود. مخاطب/کاربرها نیاز دارند به کسی/نهادی اطمینان کنند تا از میان این هزارتو مسیر خود را بیابند. مسأله‌ای که موضوع روز زیست‌بوم جدید رسانه‌ها شده است.
جیمز بیل در کتاب پساحقیقت: چطور مزخرفات بر جهان غلبه کرده‌اند؟ برای توصیف موقعیت دشواری که ایجاد شده است از اصطلاح «زیست‌بوم گمراهی» استفاده می‌کند که در آن به جای آنکه نگران پدیده‌هایی مثل سوگیری اخبار در تلویزیون و روزنامه‌ها باشیم باید نگران خبرهای جعلی باشیم که هر روز بیشتر فضای اطلاع‌رسانی را احاطه می‌کنند و عملاً راهی برای خبرهای مبتنی بر حقیقت (یا دست کم دارای سویه‌ای از حقیقت) باقی نگذاشته‌اند. مسأله بعدی این است که اطلاعات گمراه‌کننده، خبرهای جعلی و یا هرنام دیگری که بخواهیم روی این پدیده بگذاریم، کانال جدیدی برای رسیدن به انبوه مخاطبان یافته‌اند: رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی. ظرفیت‌های فضای سایبری هر روز بیش از قبل در اختیار خبرهای جعلی است. شایعاتی که سال‌ها در صحبت‌های درگوشی زمزمه می‌شدند و حالا با سرعتی باورنکردنی و گستره‌ای وصف ناشدنی در قالب خبر و با ضریب بالاتری از اطمینان و اعتماد مخاطب/کاربرها پخش می‌شوند و به آنها توجه می‌شود. اخباری که تأییدکننده باورهای عامه و افسانه‌های باورپذیر و غالباً ضدروایت‌ها درباره همه‌چیز هستند. ابزاری سوار بر روزمرگی‌های ناراضیان، تنوع‌طلب‌ها و خوش‌باورها. روایت رسمی در پزشکی، روابط فردی، سیاست، اقتصاد و فرهنگ و ورزش، هرجا که مورد پسند نباشد لاجرم با واکنشی از نوع خبرجعلی روبه‌رو خواهد شد. خبرجعلی بیش از همه زائیده درهای باز زیست‌بوم جدید رسانه‌هاست. زیست‌بومی که گمراهی در آن از آگاهی محبوب‌تر و مخالف‌خوانی نقل هر روز است.
گمشده دنیای مجازی
دانیال معمار
 شما یک خبرنگار هستید! بله خود شما را می‌گویم که ظاهراً یک شهروند عادی محسوب می‌شوید. باور ندارید؟ چند بار پیش آمده که از طریق تلگرام و اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی و پیام رسان های دیگر، خبری را به اطلاع دیگران رسانده باشید؟ خب این هم خبرنگاری است دیگر، حالا به شکل ساده‌تر و غیرحرفه‌ای‌تر. اتفاق خیلی بدی هم نیست؛ حالا با وجود این همه خبرنگار، رسانه‌ها هم زیاد شده‌اند و اطلاعات را را‌حت‌تر از آب خوردن به دست می‌آوریم؛ اطلاعاتی که در دهه‌های پیش، اصلاً دسترسی به آنها نداشتیم. حتی حالا به مدد این پیشرفتگی اطلاعاتی و رسانه‌ای و ارتباطاتی، مردمان سرزمین خودمان و دیگر نقاط جهان را بهتر می‌شناسیم و بیشتر درک می‌کنیم. این بد است مگر؟ ظاهراً هم عده‌ای به آن می‌گویند بمباران اطلاعاتی. حالا هر اسمی داشته باشد، چه فرقی می‌کند؟ مهم این است که الان داریم در عصر تبادل سریع اطلاعات و اخبار زندگی می‌کنیم.
اما سؤال مهم‌تر این است؛ تا به حال چند بار پیش آمده خبری را در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها خوانده باشید که بعداً متوجه شوید ماجرا، چیزی در حد یک شایعه یا دروغ یا حتی یک شوخی ساده بوده است؟ خبرهای جعلی که گاهی حتی دردسرساز هم می‌شوند و مشکلات ریز و درشتی را به وجود می‌آورند. احتمالاً پاسخ‌تان «زیاد» است. بله این عصر تبادل سریع اطلاعات و اخبار، در کنار خوبی‌هایش، یک بدی‌هایی هم دارد و بزرگ‌ترین بدی آن، همین اخبار جعلی بسیاری است که در آن رد و بدل می‌شود. تشخیص این اخبار جعلی هم بسیار سخت است. چرا؟ چون هر گروه و شخص و سازمانی، رسانه‌ای دارد و این رسانه‌ و محمل را، مناسب می‌داند برای ارائه نظرات و شنیده‌ها و اخبار خودش. و این‌چنین می‌شود که کلام در عصر ما، آنقدر گسترش می‌یابد که‌ گاه، حتی فرصت و رخصت پیدا نمی‌کنیم که از میزان کلام‌های صادر شده در یک موضوع ساده هم باخبر شویم، چه برسد به اینکه خوب و بد و درست و غلط آن را هم در بیاوریم.
بیزینس اینسایدر، جزو پرخواننده‌ترین و مهم‌ترین رسانه‌های حوزه کسب و کار و فناوری است که گزارش‌ها و مطالب جالبی در این حوزه منتشر می‌کند. چندی پیش سردبیر و بنیانگذار این سایت، با میلیون‌ها خواننده ماهانه، اقدام به برگزاری کنفرانسی با موضوع پیش‌بینی‌های آینده کسب و کار رسانه‌ها کرد. هنری بلادگت، در این کنفرانس شنیدنی اشاره کرد که استفاده از رسانه‌های دیجیتال بشدت در حال رشد بوده و تمام امکان‌های دیگر در حال کوچک شدن و اگر نگوییم نابود شدن، است. او همچنین اشاره کرده که شبکه‌های تلویزیونی نیز، بزودی با همان چالشی روبه  رو خواهند شد که روزنامه‌ها به آن دچار شدند؛ یعنی کاهش مخاطب و زیان‌های مالی و…. البته اگر بلادگت هم اشاره‌ای به این پیش‌بینی‌ها نمی‌کرد، می‌توانستیم تشخیص بدهیم که چنین اتفاقی در حال افتادن است. وقتی که صفحه‌های شبکه‌های اجتماعی افرادی را می‌بینیم که به تنهایی، از مجموعه روزنامه‌های چاپی ما بیشتر خواننده دارند و کانال‌های تلگرامی، منبعی برای تغذیه خبری مخاطبان شده‌اند پس این پیش‌بینی‌ها خیلی هم سخت نیست.
اینها را گفتیم که بگوییم نکته طلایی کار اطلاع‌رسانی و مشارکت در انتشار اخبار و اطلاعات، «دقت و صحت» است. شاید پیش خودتان بگویید که تا به حال کسی به خاطر نداشتن دقت و صحت در انتشار اخبار ناصواب، شما را مذمت نکرده است. بله اما به نظرم جایی که قانون تمام می‌شود، اخلاق شروع خواهد شد. قانون را وضع می‌کنند تا اگر بین مردم اختلافی پیش آمد، به آن مراجعه کنند و طبق آن، اختلافات پیش آمده را حل و فصل کنند.اما وقتی که ناظر قانون، وجود نداشته باشد، تکلیف چه می‌شود؟ یا در جایی که قانون، صریحاً مشخص نباشد، چه باید کرد؟ و وقت‌هایی که اصلاً ناظران قانون نمی‌توانند در موارد پیش آمده دخالت کنند، پس چه کسی باید دخالت کند؟ در اینجا، پای یک نیرویی درونی پیش می‌آید به نام اخلاق. وقتی که قانون هست، ولی ناظر قانون نیست، این مردم هستند که با توسل به اخلاق، مانع بروز مشکلات می‌شوند. واقعاً چرا باید اخبار جعلی و دروغ در شبکه‌های اجتماعی فاقد اصول اخلاقی پذیرفته شده ما باشند؟ چرا این پیام‌ها حریم‌های خصوصی را در می‌نوردند و مرزهای اخلاق را زیر پا می‌گذارند و به حرمت اشخاص هجوم می‌برند؟
بله تکنولوژی وجود دارد و بیشتر دارندگان گوشی‌های همراه نیز از آن استفاده می‌کنند، اما اگر استفاده از رسانه‌های نوین، مقید به چارچوب‌های اخلاقی نباشد، می‌شود همین بلبشوی خبرهای جعلی و ناصواب. این اخلاق، گمشده امروز دنیای مجازی ماست.
مصرف جعلی خبر، تولید غیرواقعی اتفاق
علیرضا محمودی
 انتشار جعلیات و نشر اخبار بدون سند در صفحه‌ کاربران شبکه‌های اجتماعی، بخشی از حقیقت وجودی این رسانه‌هاست. در قواعد بازار امروز، ما چیزی فراتر از مصرف‌کنندگان بیشمار نیستیم. سیستم‌ها و ساختار‌ها با این هدف ساخته شده‌اند که ما بیشتر مصرف کنیم. آنها می‌خواهند ما را به روش‌های مختلف متقاعد کنند که چاره‌ای جز مصرف کردن نداریم. روایت شمایل‌های سرمایه‌داری از مصرف متکی بر محتوایی است که روی 2جنبه انسانی و متضاد ما تأثیر‌ بگذارد. زیست فردی و زندگی اجتماعی.
از یک سو اگر مصرف نکنم، از آنهایی که مصرف می‌کنند عقب خواهم افتاد و منزوی می‌شوم و از سوی دیگر اگر مصرف بکنم در میان آنهایی که مصرف نمی‌کنند، متمایز خواهم شد و یکه می‌شوم. در انبوه این احساسات متناقض که مصرف‌کنندگان در حال تجربه آن هستند، ما زندگی‌شان را طوری برنامه‌ریزی می‌کنیم که بتوانیم دقیق‌تر مصرف کنیم. ارزش همه چیز در به صرفه بودن است. تولد، رشد، تحصیل، ازدواج، تربیت فرزندان و در نهایت مرگ دیگر مراحل مؤثر زندگی نیستند، بلکه محل بروز میزان توانایی ما در درک به صرفه بودن انتخاب‌های ما در دریافت‌ها و پرداخت‌هاست. در این سبک فراگیر زندگی ما در حال معامله دائم فرصت‌های زندگی‌مان هستیم. ما واسطه و دلال زندگی خود هستیم.
شبکه‌های اجتماعی، آخرین کالای مصرفی بازار است. ما دقایق و ساعات بی‌شماری از زندگی خود را بدون واسطه به حضور در این رسانه‌ها می‌فروشیم تا بدانیم دیگران چه می‌کنند و دیگران بدانند ما چه می‌کنیم. در این راه چیزی با صرفه‌تر است که بیشتر دیده و پسندیده شود. شما وقتی مشغول از دست دادن عمر خود که با آن می‌توانی چیز دیگری را مصرف کنی هستی، همیشه در حال هشدار دادن به خود هستی که من اینجا چه کار می‌کنم. تعداد دنبال‌کنندگان فراوان و تأثیر روی آنها بهترین پاسخ برای سؤال به صرفه بودن حضور در شبکه‌های اجتماعی است.
همان طور که بسیاری از مردم از چاقی به خاطر خوردن بیش از حد، زشت شدن به خاطر استفاده از مواد آرایشی و وسواس فکری به خاطر پوشیدن لباس‌های معروف رنج می‌برند، بسیاری از مردم هم از حضور دیوانه‌وار در شبکه‌های اجتماعی آسیب می‌بینند. این آسیب مانند همه مصرف‌های بی‌حساب لذت بخش است. لذت بروز فردیت مهار نشده و ذوق پرورش نیافته‌ در شبکه‌های اجتماعی کاربران را به سوی تولید پست‌هایی می‌کشاند که هم موضوع روز و هم با کلیشه‌های ذهنی مخاطبان همخوان باشد. مستند بودن مطالب پست  یا واقعی بودن اتفاق چندان اهمیت ندارد. مؤثر بودن پست در تمایز فردی و توازن اجتماعی در جامعه مصرف کفایت می‌کند.
یکی از پرطر‌فدارترین رویکرد‌ها در این میان انتشار اخبار مرگ هنرمندان ایرانی است. بسیار اتفاق افتاده که هنرمندان اخبار مرگ خود را  در شبکه‌های اجتماعی تکذیب کنند. سازندگان این اخبار غیرواقعی همیشه به سقوط اخلاقی متهم می‌شوند. در حالی که آنها فقط قصد تحریک و افزایش دنبال‌کنندگان خود به روش‌های پرطرفدار مصرف در شبکه‌های اجتماعی را دارند. برخی از پست‌ها درشبکه‌های اجتماعی بیش از بقیه پست‌ها دیده و پسندیده می‌شوند. این پست‌ها بر اساس واکنش‌های کاربران دارای الگو‌ها و قرارداد‌هایی شده‌اند. در طول دو دهه اخیر و پس از افزایش بی‌اعتمادی به انتشار اخبار از رسانه‌های رسمی، ذهن مخاطبان به گرفتن اخبار از شبکه های اجتماعی عادت کرده و در این مسیر این اخبار نیز مانند مجاری رسمی دارای کلیشه‌ها و قرارداد‌هایی شده است. تولید‌کنندگان اخبار جعلی در شبکه های اجتماعی بیشتر از آن که به محتوای خبر  یا پست خود توجه کنند روی قرارداد‌ها و الگو‌های مصرفی در ذهن مخاطبان متمرکز می‌شوند. در مورد مرگ هنرمندان، قرارداد‌های مرگ هنرمند همیشه با الگوی سانسور و مخالفت سیاسی و بی‌اهمیتی به هنر و ستایش از گذشته همراه است که از قرار‌داد‌های پرطرفدار ذهنی کاربران محسوب می‌شود. شبکه‌های اجتماعی ایرانی سرشار از این قرار‌داد‌ها و الگو‌هاست. خبر ناموثق و پست غیر واقعی هم بخشی از قرار‌داد‌ها و الگوهاست.
 در رستوران‌ها غذا‌های آماده سرعت در سرو غذا بیش از کیفیت اهمیت دارد. در ساز و کار تولید و مصرف شبکه‌های اجتماعی هم اسراف و اغراق حرف اول را می‌زند. هر کالایی باید مطابق مصرفش تولید شود.

  • منبع خبر : ایران آنلاین