صحبت از نفوذ و گسترش غریب الباور فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی و انواع صفات و محصولات مبتنی بر اینترنت تکراری‌تر از آن است که بخواهد وقت خواننده محترم را در مطالعه این یادداشت بگیرد. آنچه وظیفه اصلی این یادداشت کوتاه است نور افشاندن و توجه دادن به دلائل اعتماد به جامعه ایران به پلتفرم‌های مشابه […]

صحبت از نفوذ و گسترش غریب الباور فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی و انواع صفات و محصولات مبتنی بر اینترنت تکراری‌تر از آن است که بخواهد وقت خواننده محترم را در مطالعه این یادداشت بگیرد. آنچه وظیفه اصلی این یادداشت کوتاه است نور افشاندن و توجه دادن به دلائل اعتماد به جامعه ایران به پلتفرم‌های مشابه گوگل، سرویس‌های وابسته، تلگرام و اینستاگرام، علیرغم حجم به سایر بالای تبلیغات منفی نهادهای سیاست‌گذار کشور، در هشدار دادن و مبارزه چندجانبه علیه این ابر برندهای بین‌المللی است.

مدعای اصلی نگارنده این است که دلایل ذیل، شکل‌دهندهٔ اصلی رفتار کاربران در مقابل خطرات و ریسک‌های احتمالی در اکوسیستم شبکه‌های اجتماعی و محصولات آی‌تی بنیاد نه تنها در ایران بلکه بر اساس گزارش‌های سهم بازار پلتفرم‌های برتر بین‌المللی جهان است و سایر مسائل فرهنگی و حتی ملاحظات امنیتی، تاثیری در اقبال و استقبال و رویکرد اعتمادی مردم نسبت به آنها نداشته و احتمالاً نخواهد داشت. ‌

دلیل نخست، ذات برند خوشنام بین‌المللی بودن پلتفرم‌هایی مثل محصولات گوگل، تلگرام و اینستاگرام است که به عنوان مهم‌ترین ثروت آنها توانسته در یک مسیر با ثبات، توسعهٔ نیازهای عمومی را بر اساس رفتارهای جامعه در فضای مجازی سامان داده و شعارها و اصطلاحاً ویژن های شرکت را با علائق مردم تطابق داده و به مدت طولانی آنها را پشتیبانی کند. بدیهی است که این الگو در سایر خدمات و محصولات هم قابل تکرار است و افسوس که در کشور ما همه این تلاش‌ها را به بعد تبلیغاتی و رسانه‌ای آن تقلیل داده‌ایم.

دلیل دوم، سطح عالی خدمات این برندهای بین‌المللی است. کمتر کسی است که به نقش استفاده آسان و امکانات عالی که هرروزه در این شرکت‌ها به مشتریان ارائه می‌شوند واقف نباشد. آنچه اینجا اهمیت دارد توجه به اصل خدمت و ارتباط با کاربران است که این شرکت‌ها در طول سال‌ها نشان داده‌اند که از این عنصر به خوبی به نفع خود و کاربرانشان استفاده کرده‌اند.

دلیل سوم، بین‌المللی، چند ملیتی و غیر دولتی بودن این شرکت‌ها به معنای واقعی کلمه است. در بسیاری از مواقع حتی در میان کارشناسان از غیر بومی بودن و غیر ایرانی بودن این پلتفرم‌ها به‌عنوان دلیل اقبال و استقبال از آنها یاد می‌شود و عدم اعتماد مردم را به این‌گونه کسب‌وکارها را به نگاه جامعه به دسترسی دولت به اطلاعات و حریم خصوصی آنها فروکاسته اند؛ که به عقیدهٔ نگارنده، این موضوع دلیل کافی برای این ادعا نیست، ولی غیر دولتی بودن به معنای اعم کلمه و شرکت خصوصی بودن، با همهٔ مختصات و الزامات و قواعد آن باعث می‌شود که شهروندان کشور صاحب این برندها و شهروندان کشورهای دیگر از این استقلال حقوقی استقبال و به آن اعتماد می‌کنند.

نتیجه‌گیری سیاست گذارانه ای که می‌توان از این بند داشت، توجه شرکت‌های خدمات دهنده داخلی به حفظ استقلال و ارتباطات خصوصی بین‌المللی یا بخش خصوصی جامعه بین‌الملل است؛ که متاسفانه سیاست‌گذاران کشور اصرار به زیر بلیط خود گرفتن حتی کسب‌وکارهای بین‌المللی دارند که در قالب انتقال سرورها به داخل کشور ما (مثل تلگرام) نمود پیدا کرد. البته این حرف هم از لحاظ فنی و هم به لحاظ سیاست‌های اقتصادی و بازاری شرکت‌ها بیشتر شبیه شوخی است.

دلیل چهارم، آوانگارد و پیشرو بودن این شرکت‌ها در فردی سازی‌های تکنولوژی‌های نوظهور است؛ که کاربرانشان را همواره در محیطی هیجان انگیز و به شدت متنوع نگاه داشته‌اند و دلیل اصلی ترک پلتفرم و مهاجرت به پلتفرم‌های دیگر را نزد کاربر منتفی می‌کند. دلیل پنجم، داشتن زنجیره‌های متصل خدمات است که مشخصاً در این موضوع کشور ایران حتی در فضای دولت الکترونیک که اساساً همکاری دستگاه‌ها و ارائه زنجیره‌های پیوسته خدمات از لحاظ قانونی بسیار امکان پذیر می‌نماید، بسیار ضعیف است.

در این کسب‌وکارها زنجیره‌ای طولانی در خدمات متنوع و ارتباطات کاربری بر داده‌ای و اطلاعاتی بسیار انعطاف‌پذیر بین خدمات مختلف و اتصال آن‌ها به همدیگر یکی از مهم‌ترین دلایل وفاداری کاربران به آن‌هاست.

دلیل ششم، این است که این کسب‌وکارها بر اساس قانون GDPR، حداقل اطلاعات را از کاربر گرفته و اساساً خود را مقید به حفظ حریم خصوصی افراد تا جایی که ممکن باشد کرده‌اند. همین موضوع باعث می‌شود با اینکه در دو مورد گوگل و فیس‌بوک که از اطلاعات افراد به اهداف تجاری و اقتصادی سوء استفاده شد، این مشکل صرفاً در میان نخبگان آثاری داشت ولی در میان عموم کاربران تأثیر چندانی در وفاداری به آن‌ها پدید نیاورد؛ زیرا کاربران به تجربه فهمیده‌اند هر استفاده‌ای از اطلاعات آن‌ها باز هم در راستای افزایش سطح خدمات‌رسانی به آن‌هاست.

البته این صحبت به معنی تأیید عدم اخذ مجوز در استفاده از اطلاعات کاربران نیست. بلکه توجه به این نکته است که اگر استفاده از این اطلاعات در راستای افزایش خدمات به کاربران باشد، کاربران این موضوع را کاملاً دریافته و با شرکت همکاری می‌کنند.

مورد هفتم و آخر، مفهومی به نام فردگرایی اطلاعاتی است که توضیح مبسوط آن در حوصلهٔ این یادداشت نیست. ولی اجمالاً به این معناست که این شرکت‌ها خود را مقید به ارتباط دائمی با فرد استفاده کننده و در اختیار گذاشتن سطح کامل مدیریت در سطوح مختلف اخذ خدمات و عدم استفاده خدمات دیگر می‌دانند؛ به عبارت دیگر کاربران پلتفرم‌های معتبر و محبوب بین‌المللی ثابت کرده‌اند که به فردگرایی اطلاعاتی اعتقاد دارند و خدماتشان را برای افراد مختلف از لحاظ سطح استفاده و سطح مدیریت و امکان ورود و خروج مداوم افراد شخصی‌سازی کرده‌اند و کاربران خود را نه تنها جزئی از آن کسب‌وکار فرض کرده بلکه آنها را در قامت مدیران تصمیم‌ساز خود می‌شمارند.

شاید بتوان نتیجه سیاست گذارانه مهمی از این موارد گرفت و آن این است که تصور اینکه با محدودیت دسترسی و فیلترینگ و حتی تبلیغات حجیم منفی، عملاً نه تنها تأثیری در وفاداری کاربران به آن‌ها پدید نمی‌آید بلکه حس محروم شدن مردم از آن‌ها نگاهی ضد فرهنگی در ضدیت با محصولات داخلی و مخصوصاً دولتی در حوزه فناوری اطلاعات پدید می‌آورد. آزموده را آزمودن خطاست!

  • منبع خبر : راه پرداخت